کاوش موضوع پان ترکیسم
صفحه اصلی
پان ترکیسم
پانتُرکیسم یک جنبش سیاسی است که طی دههٔ ۱۸۸۰ در میان روشنفکران ترک شکل گرفت و هدف آن، اتحاد فرهنگی و سیاسی همه اقوام ترک است. بر پایهٔ آن، تمام مردمانی که تُرک تبار هستند یا به زبانهای ترکی سخن میگویند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترک زبانان، از جمله ترک زبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیرهٔ بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، قفقاز جنوبی، تاتارستان، حوالی رود ولگا، ترکمنستان و سیبری است.
در زبان ترکی مدرن، پانترکیسم معمولاً با اصطلاح ترکچولک شناخته میشود. گاهی نیز با ترکلوک، که بیشتر به اشتراکات تمدن ترکی اشاره دارد، اشتباه گرفته میشود. از لحاظ تاریخی، تشخیص میان پانترکیسم فرهنگیِ معتدل، که به دنبال همبستگی است، و گرایش سیاسیِ افراطیتر، که به دنبال اتحادیهای سرزمینی برای تمامی گروههای ترکتبار و سرزمینهای آنهاست، همیشه آسان نبوده است. همانند برخی دیگر از ایدئولوژیهای پانگرایی (مانند پاناسلاویسم)، گرایش فرهنگی اغلب پیش از حرکت سیاسی ظهور میکند، در حالی که پس از آن معمولاً گرایش سیاسی غالب میشود.
اگرچه آرمینیوس وامبری، ترکشناس یهودی مجارستانی، به نظر میرسد که اولین بار در اواخر دهه ۱۸۶۰ اصطلاح پانترکیسم را استفاده کرده و پتانسیل سیاسی آن را مورد توجه قرار داده است، این نخبگان تاتار، آذری و دیگر گروههای ترکتبار در روسیه تزاری بودند که این ایدئولوژی را پرورده و تلاش کردند ساختارهای سازمانی ایجاد کنند. تقریباً تمام این افراد مسلمانانی بودند که از سیاستهای روسیسازی و مسیحیسازی حاکمان روسیه تزاری خشمگین بودند. در پاسخ، احساسات اسلامی قویتر شد و احساسات ملیگرایانه گسترش یافت. این احساسات ملیگرایانه که به ویژگیهای هر گروه ترکتبار افتخار میکرد، بهطور غریزی به دنبال متحدانی در میان خویشاوندان قومی و زبانی خود بود. تمام این موارد منجر به شکلگیری مفهوم پانترکیسم شد.
این روشنفکران ملیگرا بهطور کلی سکولار بودند، اما ضد دین نبودند. شعارهای آنها شامل ترکگرایی و پانترکیسم بود، که گاهی اوقات با اسلام و پاناسلامیسم همراه میشد. در واقع، فراخوان آنها برای پاناسلامیسم بهطور مستقیم با انزوای آنان و نیاز به متحدان مرتبط بود.
تعجبآور نیست که تاتارها، که بیش از همه تحت حکومت روسیه زندگی کرده و از پیامدهای روسیسازی پاناسلاویستی رنج برده بودند، از برجستهترین آغازگران پانترکیسم در روسیه تزاری بودند. علاوه بر این، اگرچه آنها توسط غیرتاتارها محاصره شده بودند، اما نسبتاً به امپراتوری عثمانی، با نخبگان عمدتاً ترکگرای خود، نزدیک بودند. طبقه بورژوای تاتار در اواخر قرن نوزدهم به اندازهای توسعه یافته بود که توانست پرچمهای ملیگرایی و پانترکیسم را برافرازد.
تاتارها بهخوبی آگاه بودند که اشتراک زبانی کلید همکاری و فعالیت مشترک میان گروههای ترکتبار است. با درک اینکه میزان سواد پایین و تنوع زبانی و گویشی مانع همکاری مؤثر است، آنها برای بهبود آموزش و اصلاح زبان و انتشار تبلیغات مطبوعاتی تلاش کردند. کارهای زندگی اسماعیل غصپرینسکی نمونهای از این گرایش است. وی بهعنوان معلم مدرسه و شهردار، برنامه درسی شهر خود را اصلاح کرد تا زبان ترکی، همراه با عربی، را در بر گیرد. سپس یک زبان مشترک برای مدارس و روزنامهها طراحی کرد (وی خود روزنامهای به نام ترجمان منتشر کرد) و بر واژگان مشترک زبانهای ترکتبار تأکید داشت و تلاش کرد تفاوتهای آوایی را به حداقل برساند. شعار او، «وحدت در زبان، اندیشه و عمل»، بازتابدهنده گرایش فرهنگی پانترکیسم بود.
دیگر تاتارها، مانند یوسف آقچورا، علی بیگ حسینزاده و عبدالرشید ابراهیم، و آذریهایی مانند احمدبیگ آقااوغلو، پانترکیسم سیاسی را ترویج میکردند. بهویژه آقچورا در مقاله مفصل خود با عنوان سه نظام حکومتی که در سال ۱۹۰۳ بهطور ناشناس در قاهره منتشر شد، عثمانگرایی و پاناسلامیسم را رد کرد و استدلال کرد که پانترکیسم تنها ایدئولوژی عملی برای وحدت است، وحدتی که باید یک اتحادیه همه ترکها با مرکزیت ترکیه باشد.
این افراد و دیگران تحت تأثیر گرایشهای انقلابی موجود در روسیه آن زمان، علاوه بر انتشار روزنامهها، سه کنگره از مسلمانان سراسر روسیه (۱۹۰۵-۱۹۰۶) برگزار کردند که تحت ریاست تاتارها بود و در آن اتحاد پانترکی مورد بحث قرار گرفت. آذریها و ترکستانیها نیز در این کنگرهها شرکت کردند. چنین نشستهایی در سال ۱۹۱۷ تکرار شد و شورشهایی در آذربایجان، ترکستان، بخارا، خیوه و خجند رخ داد. بیشتر این قیامها در سالهای بعد توسط ارتش سرخ سرکوب شدند.
مقامات شوروی پانترکیسم را همراه با دیگر ایدئولوژیهای جهانی که با کمونیسم رقابت میکردند، ممنوع کردند. کمپین شدید تبلیغات برای کمونیسم، سانسور سختگیرانه و فشارهای شخصی و اقتصادی پانترکیسم را به زیرزمین کشاند تا اینکه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دوباره نشانههایی از احیای آن ظاهر شد.
در بیشتر مناطق دیگر که ترکها و گروههای ترکتبار در آنها اقلیت هستند، پانترکیسم به شکل کمرنگی بیان شده است و عمدتاً در زمانهای تبعیض یا آزار و اذیت نمود پیدا کرده است. تنها در امپراتوری عثمانی، بهویژه در دهه آخر عمر آن، پانترکیسم رونق یافت. نویسندگان و روزنامهنگاران مهاجر از روسیه تزاری و سایر کشورها آن را ترویج کردند و به آنها روشنفکران برجسته ترک نظیر عمر سیفالدین و مهمت امین یورداکول، یا حتی ضیا گوکآلپ، یک کرد، و تکینآلپ، یک یهودی، پیوستند. سازمانهای ادبی و سیاسی آنها فعالیتهای بیشتری را الهام بخشید و کتابها و روزنامههایشان تا امروز بهعنوان میراث ارزشمند پانترکیسم باقی ماندهاند.
از نظر سیاسی نیز اهمیت کمی نداشت که از حدود سال ۱۹۱۰، بخشی از کمیته حاکم اتحاد و ترقی پانترکیسم را بهعنوان ایدئولوژی رسمی دولتی پذیرفت. این ایدئولوژی، که بهویژه توسط انور پاشا حمایت میشد، از بوروکراسی دولتی (از جمله عوامل مخفی) و منابع مالی برای تبلیغ پانترکیسم و فعالیت در داخل امپراتوری و خارج از آن، در میان تمرکزات ترکها و ترکتبارها، استفاده کرد. حتی ورود ترکیه به جنگ جهانی اول تا حدی به انگیزههای پانترکی و ضدروسی مرتبط بود. انور پاشا، که در آن زمان وزیر جنگ بود، این اهداف را بدون وقفه دنبال کرد و در اواخر جنگ نیروهای خود را به جنوب روسیه اعزام کرد تا امپراتوری جدید پانترکی را جایگزین امپراتوری عثمانی در حال فروپاشی کند. مرگ او در بخارا در سال ۱۹۲۲، در حالی که در حال جنگ با روسها بود، او را به قهرمانی برای پانترکیستها تبدیل کرد.
با شکست در جنگ، پانترکیسم جایگاه کمی در جمهوری ترکیه پیدا کرد. علاوه بر این، بنیانگذار جمهوری و نخستین رئیسجمهور آن، آتاترک، بهشدت منتقد ایدئولوژیهای جهانشمولی مانند پانترکیسم و پاناسلامیسم بود و آنها را با ملیگرایی محلی خود جایگزین کرد که بر ترکیه و ترکهای آن متمرکز بود. یکی دیگر از ملاحظات این بود که ایدئولوژیهای پانگرایانه مطمئناً ترکیه را در زمانی که بهشدت به صلح برای بازسازی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود نیاز داشت، درگیر اختلاف با همسایگانش میکردند. بنابراین، پانترکیسم در ترکیه به مرحلهای نهفته وارد شد و تعداد اندکی از هواداران آن فعالیت کمی داشتند و به ندرت انتشاراتی را آغاز میکردند (که تنها از دهه ۱۹۳۰ شروع شد) و به نظر میرسید خوانندگان کمی داشته و چندین بار ممنوع شدند.
پس از مرگ آتاترک در سال ۱۹۳۸، تعداد نشریات پانترکی افزایش یافت، هرچند سیاست دولت در مخالفت با پانترکیسم تغییر نکرد. اختلاف ایدئولوژیک اصلی آنها با ملیگرایی آتاترک بود، که پانترکیستها آن را بهطور تحقیرآمیزی «آناتولیگرایی» مینامیدند، و همچنین با حکومت کمونیستی الهامگرفته از شوروی (و بعدها چین) که آنها آن را سرکوبگر و تهدیدی برای پانترکیسم میدانستند. بیشتر نویسندگان این نشریات از میان مهاجران بودند، اما چند نفر دیگر نیز وجود داشتند؛ از میان ترکها، دو برادر، حسین نیهال آتسیز (۱۹۰۵-۱۹۷۵) و نجدت سانجار (۱۹۱۰-۱۹۷۵)، بهویژه فعال بودند. نوشتههای آنها، بهویژه در دوران جنگ جهانی دوم، آشکارا نژادپرستانه بود؛ استاندارد اصلی آنها برای ترک بودن، نژاد بود که با اصول نازیها مطابقت داشت.
جنگ جهانی دوم به نظر میرسید فرصتی بینظیر برای احیای پانترکیسم فراهم آورده باشد، زیرا ممکن بود وضعیت موجود بینالمللی را تغییر دهد. پانترکیستها که ظاهراً تحت تأثیر تبلیغات و تأمین مالی نازیها قرار داشتند، تلاش کردند دولت ترکیه را متقاعد کنند که علیه اتحاد جماهیر شوروی وارد جنگ شود؛ ابتدا از طریق روزنامههای خود و سپس با تظاهرات خیابانی که به رهبری آتسیز و سانجار انجام شد. این تلاشها شکست خورد، اما پس از پایان جنگ، پانترکیسم اندکی بیشتر از گذشته محبوب شد و از دهه ۱۹۵۰ به این سو سعی کرد بهعنوان یکی از ایدئولوژیهای رقابتی وارد جریان اصلی سیاست شود.
افزایش مخالفت با کمونیسم و حامیان آن و همچنین همدردی با شکایات اقلیتهای ترکتبار در اتحاد جماهیر شوروی، چین، عراق، یونان، قبرس و در اواخر دهه ۱۹۸۰، بلغارستان، پتانسیل حمایت را افزایش داد. با این حال، پانترکیسم در ترکیه از نظر سازمانی ضعیف باقی ماند و محدود به محافل نخبهگرایانه بود.
این وضعیت تا حدی توسط آلپارسلان تورکش تغییر یافت. وی که در سال ۱۹۱۷ در نیکوزیا به دنیا آمد، همراه با خانوادهاش به ترکیه مهاجرت کرد و حرفه نظامی را انتخاب کرد و به درجه سرهنگی رسید. ارتباط او با پانترکیستها حداقل از اواسط دهه ۱۹۴۰ آغاز شد، زمانی که در تظاهرات خیابانی آنها شرکت کرد. او که شخصیتی جنجالی بود، در سال ۱۹۶۵ وارد سیاست شد و رهبری یک حزب سیاسی متوسط را بر عهده گرفت و نام آن را به حزب حرکت ملیگرایانه (Milliyetçi Hareket Partisi) تغییر داد. این گروه فوقملیگرا، که تا مداخله نظامی ۱۹۸۰ فعال بود و پس از آن دوباره با نام حزب کوشش (Çalışma Partisi) تأسیس شد، حداقل برای مدتی از حمایت پانترکیستها برخوردار شد. با این حال، در سالهای اخیر، پانترکیستها از آن فاصله گرفتند، زیرا تورکش نتوانست نتایجی را که آنها انتظار داشتند، به دست آورد. همچنین، به دلیل مواضع فزاینده اسلامی تورکش برای جلب آرا، که از نظر پانترکیستها با ایدئولوژی اصلیشان ناسازگار بود، از او دور شدند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، بار دیگر موجی از احساسات پانترکی در ترکیه شکل گرفت، جایی که احساسات عمومی با ترکهای خارج از ترکیه (دییش ترکلر)، ابتدا در بلغارستان و سپس در اتحادیه کشورهای مستقل، وارث اتحاد جماهیر شوروی، همدلی داشت. با وجود این، آرمان یک اتحاد پانترکی هنوز محقق نشده است، به دلایل متعدد. عوامل خارجی شامل بیمیلی عمومی قدرتهای جهانی برای تغییر وضعیت موجود، و مخالفت اتحاد جماهیر شوروی سابق، چین و حامیان آنها با پانترکیسم سیاسی (و حتی فرهنگی) است. عوامل داخلی نیز شامل مخالفت بخش عمدهای از نخبگان سیاسی ترکیه، رقابت شدید ایدئولوژیهای رقیب، کمبود شمار حامیان (و نبود حمایت مردمی) و فقدان سازماندهی کارآمد بوده است.... بیشتر در ویکی پدیا